هفته 20
سلام به جیگری مامان
عزیز مامانی تو الان تو شکم مامانی ٢٠ هفتته. امروز با بابایی رفتیم مطب خانم دکتر نیرومنش
واسه نشون دادن ازمایش هایی که گرفته بودم و گرفتن سونوگرافی انومالی اسکن.
تا رفتم تو مطب دیدم مطب خلوته‚خانم منشی گفت چون امروز خیلی سرده خلوته.منم
کلی خوشحال شدمولی یه دفعه دیدم خانم دکتر از مطب رفت بیرون ‚منشی گفت یه
وضعیت فوری پیش اومد رفت بیمارستان باید منتظر بشید خانم دکتر بیاد.دستیار خانم
دکتر گفت :بیا تو اتاق تا صدای قلب بچتو بشنوی ‚بهش گفتم میشه حالا که خلوته همسرم
بیاد تو اونم بشنوه ‚اونم قبول کرد.منم زود رفتم بابایی رو صدا کردم .بابایی اومد تو ‚صدای
قلب نازتو شنید بعد یه سونوگرافی هم گرفت که بابایی تو رو ببینه‚بابایی هم تو رو دید و
کلی ذوق کرد.خانم احمدی گفت بجه احتمالا پسره ولی بذار خانم دکتر بیاد دقیقتر بگه
بابایی هم گفت:اره من دیدم ‚پسره!.
خانم احمدی گفت:بچت هم ماشالا خیلی شیطونه
خلاصه کلی صبر کردیم تا خانم دکتر اومد.اول ازمایشامو دید که خدا رو شکر مشکلی نبود.
بعد سونوگرافی گرفت که میگفت همه چیز طبیعیه ‚ازم پرسید میدونی جنسیت بجه
چیه؟که گفتم:نه. خانم دکتر گفت بند ناف بین پاهای بچس ‚و معلوم نیست ولی احتمالا
دختره ولی یکم که بیشتر ور رفت گفت نه مثل اینکه پسره.اخرش گفت ٨٠%پسره
ولی سه هفته دیگه باید برم تا دقیقتر معلوم بشه.جیگر مامان راستش وقتی فهمیدم
پسری ذوق کردم ولی پیشتر از این خوشحال بودم که وضعیتت خوب بود.
بالاخره تو اول هدیه ی خدایی بعد امام رضا پس حتما محمد رضای کوچولو هستی.
بابایی هم خوشحال شد .ولی نمیدونم چرا خیلی ذوق نکرد.وقتی دیدم بابایی بی حال و
حوصلس منم بیحال شدم و ذوقم خوابید.
راستی دایی علی هی زنگ میزد که از وضعیتت و جنسیتت با خبر شه.وقتی گفتم دکتر
گفته ٨٠% پسره کلی ذوق کرد