محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

نی نی نازم

دل درد مامانی

شیطونک مامان دیروز مامانی کلی نگرانت شده بود . صبح که از خواب بیدار شدم دلم درد میکرد مثل این بود که سرما خورده.زود رفتم شیمکمو گرم کردم و زیر پتو خوایبدم*بعد ٢_٣ ساعت که بیدار شدم  بهتر بودم بابایی هم از سر کار زنگ میزد حال ما رو میپرسید*بعدش رفتیم خونه مامان جون  که ناهار بخوریم * ولی تو مثل روزای قبل تکون نمیخوردی و لگد به شیمک مامانی نمیزدی  خیلی نگرانت شدم مامان جون میگفت نگران نباش انشالله چیزی نیست خلاصه تا شب اعصابم خورد بود .کلی قران خوندم و هی با خدا حرف میزدم که واست اتفاقی نیفته.بابایی هم رفته بود قم واسه مراسم عزاداری(چون شب شهادت حضرت محمد(ص)و امام...
2 بهمن 1390

خاله دنیا

سلام نی نی جونم مامانی الان اومدم خونه ی مامان جون خاله دنیا(که الان ١٢ سالشه)  میخواد باهات حرف بزنه خاله دنیا: سلام خاله جونم. جيگر خاله انشالله كه تو شكم مامانيت خوب باشي*خاله جوني من همش منتظرم كه تو بياي*همش هم ميگم   كاشكي دخمل باشي*اخه من دخمل بيشتر دوست دارم*خاله  جون ميدونستي اولين نوه و محبوبترين نوه اي* خاله جونكم (قزقزي خاله )تو فقط به دنيا بيا ببين خاله چقدر واست چيزا ميخره*از مدرسه كه ميام كلي واست چيز ميز ميخرم*فقط خاله جوني تورو خدا نحس نباشي*باي باي خاله  جونيييييييييييييي ...
29 دی 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی نازم می باشد